نقابـــــــــــــــــــــــــــــــــ
موضوعات مرتبط: تــــــــنهاva3tovasetooمحيط زيست من
برچسبها: محیط زیست من
22 ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــال پــــــــــــــــیـــــــــــــــــــــــــــــــش
TELEGRAM.ME/GUSHKONچقـدر پـر می ڪشـد دلــــم
بـﮧ هــوای تــو
انگـار تمـام پـرنـده های جهـان در قـلبــم
آشیــانـﮧ ڪرده اانـد ...
TELEGRAM.ME/GUSHKON
دستِ سرنوشتِ زمونه مارو آشنا کرد
خوشبختی توی دنیا دیگه رو به ما کرد
دیدنِ چشمای تو واسم آرزو بود
بدونِ تو آرزوم نقش ِ بر آب بود
حالا که تو هستی کنارم غصه ای ندارم
لحظه به لحظه ی عمرمو هدیه از تو دارم
عاشق ِ با تو بودنم, نگو نمیشه
دستاتو توو دستم بذار, واسه همیشه
حالا خوشبخت ترین آدم ِ روی زمینم
بدون عمرم تمومه اگه تو رو نبینم
in aksoo dide boodiii
ye kase mordadiii va3to mese hamishe d...... .......m
TELEGRAM.ME/GUSHKONسلام
بعد از یک سال و نیم مجددا افتخار حضور و خدمتگذاری به مردم عزیز و خونگرم اهواز
و خوزستانیهای عزیز؛ نصیب ما شد...
کنسرت اهواز ۵ و ۶ بهمن ماه
وزستان و کارون همیشه جاری
TELEGRAM.ME/GUSHKON
زندگی ما زندگی جالبی یه بین تراژدی محض و
کمدی ناب .. دائـم داره پـیـچ و تاب مـی خـوره ..
یـعـنـی یه جور غـم انـگیـز خـنـده داره یا شایدم
یــک جــوره خـنــده دار غــم انــگـیــز بـاشــه ...
فرهاد جعفری
برگرفته از کتاب کافه پیانو ...
فضای خانه که از خندههای ما گرم است
چه عاشقانه نفس میکشم ! هوا گرم است
دوباره « دیدهامت » ، زُل بزن به چشمانی
که از حرارتِ « من دیدهام ترا » گرم است ..
بگو دو مرتبه این را که : « دوستت دارم »
دلم هنوز به این جملهی شما گرم است
بیا گناه کنیم عشق را ... نترس خدا
هزار مشغله دارد ، سر ِ خدا گرم است ..
من و تو اهل بهشتیم اگرچه میگویند
جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است
به من نگاه کنی ؛ شعرِ تازه میگویم
که در نگاه تو بازارِ شعرها گرم است ..
غم که می آید در و دیوار شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر می شود
می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار ، شاعر می شود
تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود
تا زمانی با توام ، انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم ، دلم انگار شاعر می شود
باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت ؟
تو دلت را جای من بگذار ، شاعر می شود
گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود
آوِِخ ٬هنوز زخمیم و رنج می برم
دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم
مردم چه می کنند که لبخند می زنند ؟
غم را نمی شود که به رویم نیاورم
قانون روزگار چگونه است کین چنین
درگیر جنگ تن به تنی نابرابرم
تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی است
از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم
وا مانده ام که تا به کجا می توان گریخت
از این همیشه ها که ندارند باورم
حال مرا نپرس که هنجار ها مرا
مجبور می کنند بگویم که بهترم
از : زنده یاد نجمه زارع
TELEGRAM.ME/GUSHKON
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلّق اند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود.
از : نجمه زارع
TELEGRAM.ME/GUSHKON...و ای بهانهی شیرینتر از شکرقندم
به عشقِ پاک کسی جز تو دل نمیبندم
به دین اینهمه پیغمبر احتیاجی نیست
همین بس است که اینک تویی خداوندم
همین بس است که هر لحظهای که میگذرد
گسستنی نشود با دل تو پیوندم
مرا کمک کن از این پس که گامهای زمین
نمیبرند و به مقصد نمیرسانندم
همیشه شعر سرودم برای مردم شهر
ولی نه! هیچکدامش نشد خوشایندم
تویی بهانهی این شعرِ خوب باور کن
که در سرودن این شعرها هنرمندم
از : زنده یاد نجمه زارع
TELEGRAM.ME/GUSHKONبیتو اندیشیدهام کمتر به خیلی چیزها
میشوم بیاعتنا دیگر به خیلی چیزها
تا چه پیش آید برای من! نمیدانم هنوز...
دوری از تو میشود منجر به خیلی چیزها
غیرمعمولیست رفتار من و شک کرده است
ـ چند روزی میشود ـ مادر به خیلی چیزها
نامههایت، عکسهایت، خاطرات کهنهات
میزنند اینجا به روحم ضربه، خیلی چیزها
...
هیچ حرفی نیست، دارم کمکم عادت میکنم
من به این افکار زجرآور... به خیلی چیزها
میروم هرچند بعد از تو برایم هیچچیز...
بعدِ من اما تو راحتتر به خیلی چیزها...
نجمه زارع#
........................................................
........................................................
هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند
می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟
عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!
در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر
ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!
هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!
هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...
آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست
حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!
خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."
چه مدت ترک شده بودی
که اینچنین وحشت زده ای ..
چه مدت رنج کشیده ای
تا چنین بی رحم شوی ..
وَ چندبار میانِ این و آن
من را مبهوت کرده ای
آه ای عشق ...
هر آدمی تو رندگیش
باید کسی رو داشته باشه که حس کنه
با نبودنش ،
دنیاش خراب میشه ...
اگر در طول زندگی همچین کسی رو پیدا نکردی ،
بدون اصلا زندگی نکردی !
فقط عمرتو هدر دادی ...
TELEGRAM.ME/GUSHKON