همین بدبودنم خوبه....
همینکه حاله من خوش نیست
همینکه قلبم آشوبه
توخوش باشی برای من
همین بدبودنم خوبه....
موضوعات مرتبط: vasetooمحيط زيست مندربند احساس ...
همینکه حاله من خوش نیست
همینکه قلبم آشوبه
توخوش باشی برای من
همین بدبودنم خوبه....
اين روزها بايد مثل کلاغ باشي ؛
بايد عادت کني
بدون اينکه دوستت داشته باشند زندگي کني
TELEGRAM.ME/GUSHKON
همیشه کسانی هستند
که در نهایت دلتنگی هم نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم !
ایلهان برک
TELEGRAM.ME/GUSHKON
شب بخير اي آخرين اميد من
نذار تاريكي تو قلبت بنشينه
چشاتو بروي شهر شب ببند
تا چشاي كوچيكت خواب ببينه
ميدونم خواب ستاره ميبيني
خنده هات براي من غريبه نيست
با مداد نقره اي رو تن ماه
همه ي آرزوهاتو بنويس
غروبا تو سرزمين خواب تو
بوي تنهايي و غربت نمياد
توي كوچه هاي سبز اون بجز
صداي پاي محبت نمياد
فرصت موندن تو شهر خواب كمه
دلتو به آسمون گره بزن
پا بزار تو جاده هاي كهكشون
شب بخير اي آخرين اميد من
چشـــمان تـو... حـروف را بی استـــــفاده می کننـد...!
کافـی ست نـگاه کــنی...
TELEGRAM.ME/GUSHKONعمق آرزوی من اینست:که دروجودت خانه ای داشته باشم حتی به مساحت یک یاد!
TELEGRAM.ME/GUSHKON
torkiye balad bashi ino gosh bede
kheyli khube
TELEGRAM.ME/GUSHKON
«هميشه كم ميارمت»
همین که مینویسم و به واژه میکشم تو رو
دوباره بار غم میشینه روی شونههای من
همین که میشکفی مثه یه گل میون دفترم
دوباره گرمی لبات رو بار گونههای من
همین که میری از دلم، قرار آخرم میشی
دوباره زخم میخورم، دوباره باورم میشی
همیشه کم میارمت،
نمیشه که نبارمت
گریه فقط کار منه، تو اشکاتُ حروم نکن
به واژهای نمیرسی، اینجوری پرسوجوم نکن
فاصلهها مال منن، تو فاصله نگیر ازم
بمون که باورت بشه، گریه نمیشه سیر ازم
همیشه کم میارمت،
نمیشه که نبارمت
ترانه سرا و آهنگساز:کامران رسول زاده
“هیچ وقت نمیتوانی چیزی را که قرار است از دست بدهی ، نگه داری . فهمیدی ؟
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری ،
قبل از آنکه از دستت برود ، عاشقانه دوست داشته باشی ! ”
_____________________________________________
TELEGRAM.ME/GUSHKON
نه به خاطر شعر
نه به خاطر جورِ ديگر زيستن
خانه ى من
براى دو نفر كوچك بود
به همين خاطر تنها ماندم.
- رسول يونان
«...دیروز که نامه ات رسید هنوز شیار دیدنت روی زمین بود و تازه بود. در نیمروز «شمیران» از چه سخن می گفتیم؟ دستهای من از روشنی جهان پر بود و تو در سایه روشن روح خود ایستاده بودی. گاه پرنده وار شگفت زده به جای خود می ماندی.
نازی، تو از آب بهتری. تو از ابر بهتری. تو به سپیده دم خواهی رسید. مبادا بلغزی. من دوست توام و دست تو را می گیرم. روان باش که پرندگان چنین اند و گیاهان چنین اند. چون به درخت رسیدی به تماشا بمان. تماشا تو را به آسمان خواهد برد. در زمانه [ی] ما نگاه کردن نیاموخته اند و درخت جز آرایش خانه نیست و هیچ کس گلهای حیاط همسایه را باور ندارد. پیوندها گسسته. کسی در مهتاب راه نمی رود و از پرواز کلاغی هشیار نمی شود و خدا را کنار نرده ایوان نمی بیند و ابدیت را در جام آب خوری نمی یابد.
در چشم ها شاخه نیست. در رگ ها آسمان نیست. در این زمانه درخت ها از مردمان خرم ترند. کوه ها از آرزوها بلند ترند. نی ها از اندیشه ها راست ترند. برف ها از دلها سپیدترند.»
بخشی از نامه سهراب به یک دوست
kash mimordiim harvakh mikhayim
kash kash
chi chiye in zendegiye nekbat zendegi kardaniye
az bas ...
chi begam akhe ...
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﯽﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽﻫﺎ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ...
به کسی که دوستش داری دلبسته باش نه وابسته.....